تحولات لبنان و فلسطین

حکایت رسانه‌ها و آگهی‌ها بیشتر شبیه حکایت تخم‌مرغ و مرغ هست! هنوز هم کسی به‌درستی نمی‌تواند تشخیص دهد اول رسانه‌ها شکل گرفتند که محلی باشند برای تبلیغ کالاها یا رسانه‌ها آمدند برای اطلاع‌رسانی و سپس صاحبان کالا تصمیم گرفتند از فضای آن‌ها برای تبلیغات استفاده کنند!‌ با همه این‌ها خیلی زود «آگهی بر آگاهی تقدم دارد»، به شعار رسانه‌های مکتوب، دیداری و شنیداری تبدیل شد و الان نیز فضای مجازی محل مناسبی برای تبلیغ کالاها شده است.

بیشترِ تلویزیون‌های جهان متعلق به بخش خصوصی هستند و ادامه حیات و بقای آن‌ها به میزان آگهی‌هایی که جذب می‌کنند، بستگی دارد. آن‌ها برای دریافت آگهیِ بیشتر برنامه‌هایی تولید می‌کنند که مردم زیادی را پای کانال آن‌ها بنشاند. این تلویزیون‌ها و شبکه‌ها هیچ معذوریتی برای تولید برنامه ندارند. شاید به همین دلیل است که چند محور را در رأس برنامه‌سازی خود قرار می‌دهند: خنده و شادی، رقص و آواز، سکس و خشونت! آن‌ها توده مردم را هدف قرار می‌دهند و چون ادعای هیچ‌گونه القای پیام یا آموزش‌ متدها و روش‌های انسان‌مدارانه ندارند، بیشترین درصد آگهی را جذب می‌کنند. از طرفی دیگر، مخاطبان آن‌ها نیز دقیقاً می‌دانند از این شبکه‌ها چه می‌خواهند. البته آن‌قدر در تلویزیون‌های پرقدرت جهان شبکه‌های پولی و غیرپولی وجود دارد که مردم آزادانه می‌توانند گیرنده خود را روی کانال مورد نظرشان تنظیم کنند.

تلویزیونی که همه را با هم می‌خواهد

اما تلویزیون در کشور ما ساز و کار متفاوتی دارد. اول اینکه دولتی است و بر اساس قانون اساسی، تلویزیون خصوصی در ایران نمی‌تواند ایجاد و فعال شود. دوم اینکه امام راحل(ره) از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی‌ تکلیف صداوسیما را مشخص کرده و با بیان اینکه «صداوسیما دانشگاه است»، بار آموزشی زیادی را بر دوش این سازمان گذاشته‌اند.

رادیو که سال‌های زیادی است به حاشیه رفته و بیشتر مخاطبان آن را رانندگان پا به سن گذاشتة تاکسی‌ها تشکیل می‌دهند. تا قبل از گسترش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی کسانی که در شیفت شب مشغول به کار بودند نیز از مخاطبان رادیو بودند اما اکنون این گروه از مردم هم سرشان توی گوشی‌ است و مشغول شبکه‌های اجتماعی؛ بویژه گروه‌ها و کانال‌های تلگرامی. فقط می‌ماند تلویزیون که آن هم یکی از شکست‌خوردگان اصلی شبکه‌های اجتماعی است! این روزها تلویزیون کار بسیار سختی برای جذب مخاطب دارد. حالا این رسانه دیداری باید برنامه‌هایش آن‌قدر جذاب باشد که مردم دل از گوشی بکنند و به صفحه تلویزیون چشم بدوزند و مثلاً یک سریال یا برنامه ترکیبی را برای تماشا انتخاب کنند. اما راستش کو برنامه جذاب که بتواند مردم را جذب کند!؟ وقتی مخاطب کم شود، بنگاه‌های اقتصادی نیز برای تبلیغ کالای خود سراغ آن رسانه نمی‌روند. آن‌ها ترجیح می‌دهند برای دادن آگهی مثلاً به سراغ گروه‌های تلگرامی ‌بروند که عضوهای زیادی دارند و مردم بیشتری کالای آن‌ها را تماشا می‌کنند.

تلویزیون در ایران دولتی است و رسالتش شبیه رسالت دانشگاه است یعنی باید به مردم مسائل دینی و اجتماع دین‌مدار را آموزش دهد. حدود ۱۰ سال قبل تقریباً مدیران تلویزیون می‌دانستند که چگونه این مسائل را غیرمستقیم و در قالب سریال‌ها و فیلم‌های داستانی به مردم ارائه کنند. آمار مخاطبان تلویزیون تا حدودی خوب بود و سازندگان آگهی‌های تلویزیون هم کمابیش خلاقیت بروز می‌دادند و آگهی‌های نسبتاً جذابی می‌ساختند؛ مثل آگهی‌هایی که برای چند بانک تولید و پخش می‌شد. اما از نیمه‌های دهه ۸۰ که اوضاع اقتصادی کشور به حالت رکود درآمد و تورم سیر صعودی یافت و بیشتر بنگاه‌های اقتصادی بخش خصوصی ورشکسته شدند یا به حالت نیمه‌تعطیل درآمدند و اعتبارات بخش‌های دولتی نیز بسیار کم شد، آگهی‌های بازرگانی تلویزیون هم بسیار اندک شد.

از طرفی، تلویزیون برای اداره خودش نیز با بحران مالی روبه‌رو شد و برای ادامه حیاتش دست به دامان اسپانسرها و حامیان مالی شد که هنوز فعال بودند و می‌توانستند به تلویزیون آگهی بدهند. اما ماجرا از زمانی خراب و ویرانگر شد که شرکت‌های اقتصادی از تلویزیون خواستند که در ازای دریافت پول بیشتر، کالاهای آن‌ها را مستقیم تبلیغ کنند، آن هم در سریال‌های تلویزیون و برنامه‌های ترکیبی. و چنین شد که برنامه کودک و «عمو پورنگ» شد محلی برای تبلیغ یک نوع خاص از ماکارونی و باز هم چنین شد که بچه‌ها یکی از پرمخاطب‌ترین برنامه‌های کودک را ترک کردند. همین اتفاق برای برنامه‌های «عموهای فیتیله‌ای» و خیلی از سریال‌های تلویزیونی هم رخ داد. چون یک شرکت اقتصادی حامی ‌مالی سریال می‌شد، در طول سریال به بهانه‌های واهی و بی‌مورد آن شرکت تبلیغ می‌شد. به یاد آورید یکی از سری‌های سریال «پایتخت» را که همواره یک تریلی تبلیغاتی در پلان‌های آن دیده می‌شد.

سال به سال دریغ از پارسال

این روزها حال تلویزیون اصلاً خوب نیست. این رسانه را می‌توان پرچمدار رسانه‌های شکست‌خورده دانست؛ رسانه‌ای دولتی که نمی‌داند چگونه باید برنامه‌ریزی کند و استراتژی درستی داشته باشد که هم منتقد دولت باشد و هم برنامه‌های رسانه‌ای خود را چنان جلو ببرد که بتواند بودجه کافی از دولت دریافت کند. بیشتر ارکان و نهادهای دولتی صداوسیما را دشمن اصلی خود می‌دانند و از طرفی، این رسانه عریض و طویل توقع دارد که دولت بودجه کافی را در اختیارش بگذارد. در حالی که دعوای پنهانی صداوسیما و دولت هر سال عمیق‌تر و جدی‌تر از سال‌های قبل می‌شود، آگهی‌های تلویزیونی هم به‌شدت کم شده‌اند و فقط مایع‌های ظرفشویی هستند که همچنان در میان برنامه‌ها جولان می‌دهند. اما فاجعه باز هم در بخش اسپانسرها و شرکت‌هایی است که به‌صورت مستقیم در برنامه‌ها تبلیغ می‌شوند که یکی از آن‌ها برندهای مختلف قابلمه است!

تلویزیون برای تولید سریال‌های نمایشی به تهیه‌کننده پیشنهاد می‌دهد که حامی ‌مالی پیدا کند و آن حامی ‌مالی صاحب اثر می‌شود و ساختار و داستان را به سمتی می‌برد که می‌خواهد. و چنین است که هر روز از مخاطبان تلویزیون کاسته می‌شود. شاید در شرایط فعلی مرکز پژوهش‌های صداوسیما حتی جرئت نداشته باشد درباره میزان مخاطبان تلویزیون نظرسنجی کند.  

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.